×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عشق زندگی مرگ

× زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است.
×

آدرس وبلاگ من

loveyoum.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/love you= m

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب...

 
 
  • اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه
     
  • گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه
     
  • گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم
     
  • گفت: من رفتني ام!

    گفتم: يعني چي؟

    گفت: دارم ميميرم
     
  • گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟
     
  • گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.
     
  • گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده
     
  • با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟
     
  • فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گل ماليد سرش
     
  • گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟

     
  • گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم
     
  • کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
     
  • تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم
     
  • خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم
     
  • اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت
     
  • خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد
     
  • با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
     
  • آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی
     
  • سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم
     
  • بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم
     
  • ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم
     
  • گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم
     
  • مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم
     
  • الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم
     
  • حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟

     
  • گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه
     
  • آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟

     
  • گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!

     
  • يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟
     
  • گفت: بيمار نيستم!

    گفتم: پس چي؟
     
  • گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن:نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي
     
  • مارفتني هستيم،مگه وقتش فرقي هم داره ؟

    باز خنديد و رفت، دل من رو هم با خودش برد!
دوشنبه 8 اسفند 1390 - 7:38:26 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://love-mashhad051.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:24:47 AM


ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد 

چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت

آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد
اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار

طالع بي شفقت بين که درين کار چه کرد
برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقيا جام مي ام ده که نگارنده غيب

نيست معلوم که در پرده ي اسرار چه کرد
وانکه پر نقش زد اين دايره مينائي

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد

WWW.LOVE2009-AMIN.BLOGFA.COM

آخرین مطالب


خدا دیگر کجا رفته !!!


دوست دارم..........


خدا میداند..........


درود برشما.......................


گاهی..................


غزلی برای زن بودنت...........


دلم پر میکشد انسوی دیوار.....................


برای تو که بهترینی ومن که تنهاترینم


دلتنگی ها..........


رفاقت.................................


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

78803 بازدید

69 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

283 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements